«بیان حقیقت، جاسوسی است»

ایرج ادیب‌زاده / راديو زمانه/ 1 شهريور 1388 /22 اوت 2009

فرانسوی‌ها آن‌چه را که به کنایه «سند جاسوسی کلوتیلد ریس» خوانده‌اند، منتشر کرده‌اند. این سند، متن ایمیلی است که دانشجوی جوان فرانسوی با شگفتی از دیدن تظاهرات اعتراضی مردم و سرکوب آن‌ها در دو روز نخست اعتراض‌ها نوشته و همراه عکس‌هایی از چند سایت ایرانی برای دوستانش فرستاده است.

این ایمیل، دلیلی شد برای بازداشت کلوتیلد؛ آوردن او به دادگاه و تلاش دولتمردان جمهوری اسلامی برای آن‌چه که سرمقاله‌ی روزنامه‌ی فیگارو «یک صحنه‌سازی برای بی‌اعتبار ساختن جنبش اعتراضی مردم ایران» توصیف کرده است.

پیر روسلی، سرمقاله‌نویس فیگارو می‌نویسد: «برای این ایمیل، دولت‌مردان جمهوری اسلامی به هم‌وطن ما حمله‌ور شدند؛ او را جاسوس خواندند و با ناامیدی در پی آن بودند که خود را به این وسیله، قربانی توطئه‌های بیگانگان نشان دهند.»

نظر شما در مورد این ایمیل کلوتیلد ریس از مشاهداتش در خیابان‌های تهران در دو روز نخست جنبش اعتراضی چیست؟ چرا جمهوری اسلامی او را متهم به جاسوسی کرد و بعد هم با وثیقه‌ی ۳۰۰ هزار دلاری آزاد شد؟

بر خلاف حرف نویسنده‌ی این مقاله در فیگارو که مطرح می‌کند این‌ها ناامیدانه سعی کردند خودشان را به جای قربانی بگذارند، من فکر می‌کنم که یک سیاست کاملاً دنبال‌شده در طول این 30 سال اخیر است. سیاست‌های سرکوب جمهوری اسلامی یکی از ویژگی‌هایش همین گروگان‌گیری بوده است. یکی از ابزارهایی بوده که استفاده کرده‌اند و یکی از سیاست‌های شاخص‌اش هم تواب‌سازی بوده است.

شما در آن سال‌های اول که آن مسأله‌ی گروگان‌گیری را در مورد آمریکایی‌ها دیدید و بعداً به مرور همیشه خارجیانی که در ایران بودند، به دلایل مختلف به شکل گروگان از آن‌ها استفاده می‌شده است. یعنی این‌ها گروگان‌گیر حرفه‌ای هستند.

از این بابت ناامیدی‌ هم ندارند. چون سیاست این‌ها در مورد منافعشان تا جایی که ممکن است توانسته‌اند در مورد آن منافع قدرتی خودشان که به منافع ملت ایران هیچ ربطی ندارد، از این موضوع استفاده‌ی بهینه بکنند.

وجه مهم دیگری که این یک وجه ایدئولوژیک است، آن وجه تواب‌سازی این‌هاست. یعنی این‌ها به هر حال چون یک حکومت ایدئولوژیک هستند که می‌خواهند با ایدئولوژی درست کردن از مذهب، اسلام‌سازی کنند، در حقیقت توابیت جزو طرز فکر این‌ها و جزو ایدئولوژی این‌هاست و با آن اندیشه‌ای پیوند دارد که هر گونه مخالفت را جزو گناهان شیطانی محسوب می‌کند. این اعتراف‌گیری در حقیقت برای سرکوب است؛ برای این‌که خودشان را تقویت و تثبیت کنند.

حالا در متن این جنبش اعتراضی که کاملاً مبانی قدرت این‌ها را زیر سؤال برده است، این‌ها این دو خصوصیت را با همدیگر تلفیق کردند. یعنی هم گروگان‌گیری و هم اعتراف‌گیری. در واقع این گروگان‌ها هم رفتند به سمت آن کسانی که تحت شکنجه وادار به اعتراف شدند و به آن‌ها پیوسته‌اند. منتهی الان کار را به یک شکل دیگری در این متن انجام می‌دهند.

مثلاً این خانم را وادار می‌کنند که بیاید بگوید که مشاهداتش را فرستاده و اتفاقاً خیلی هم خواندن این مشاهدات جالب است؛ چون ایشان سعی کرده با کمال بی‌طرفی احساساتش را در آن موقع و یک سری چیزهایی را که در ذهن خودش هم سؤال بوده، مطرح کند.

بعد این را که به عنوان مدرک خبر دادن طرح می‌کنند. در واقع این خیلی هم جالب است. به خاطر این‌که این‌ها می‌گویند بیان حقیقت جاسوسی است و می‌خواهند حالا این دروغ را در دهان ایشان بگذارند تا آن حقایقی را که او صرفاً دیده و بیان کرده، محو کنند.

در کتابی که در سال ۲۰۰۲ به زبان فرانسه با نام «انسان نو اسلامی، زندان سیاسی در ایران» نوشتید که در سال ۲۰۰۵ با نام «توتالیتاریسم اسلامی» به فارسی هم ترجمه شده، به نحوه‌ی سیستم سرکوب در مورد زندانیان سیاسی، مسأله‌ی توبه و جهاد توبه پرداخته‌اید. در مقاله‌ای هم که به تازگی با عنوان «اشک‌های نازک افشار، بهت کلوتیلد ریس و ملال رنج‌بار زیدآبادی» نوشته‌اید، باز هم از معرکه‌ی تواب‌سازان و گروگان‌گیران نوشته‌اید. به نظر

شما ویژگی این اعتراف‌گیری اخیر را در چه می‌بینید؟

البته بعد از پنج سال که روی مسائل زندان سیاسی ایران کار کرده‌ بودم، وقتی این کتاب را نوشتم، برای خود من هم یک کشف خیلی جالبی بود که چگونه از خلال این سیستم سرکوب، می‌شود ماهیت فاشیستی و تمامیت‌خواه این سرکوب و نقش این توبه را در درون این سیستم دید.

چون در حقیقت زندان اسلامی همان طور که لاجوردی – که در آن موقع رییس زندان‌ها و دادستان تهران بود – گفت، در واقع دانشگاه توبه‌سازی است. می‌دانید!؟ یعنی توابیت در واقع جوهر ایدئولوژیک این نظام است.

حالا در شرایط کنونی این‌ها آمدند این مسأله‌ی گروگان‌گیری را هم قاطی‌اش کردند. به خاطر این‌که جنبش اعتراضی که بعد از تقلب انتخابات درگرفت، آن قدر وسیع است و شعارها و خواسته‌هایش به سرعت جلو رفت و کل حاکمیت ولایت فقیه را نشانه گرفت.

همگان به این اذعان دارند که این جنبش در حقیقت بدون سر است. نه به این معنی که کسانی نیستند که در آن نقش شاخص دارند. چرا؛ کسانی هستند و جنبش در اعتراضات به تقلبات شروع شد و آقایان کروبی و موسوی هم جزو کاندیداها بودند و مردمی که اعتراض می‌کردند، همیشه بخش مهمشان مسأله‌ی حمایت از این دو کاندیدا را مطرح می‌کردند.

ولی در واقع جنبش از این حدود هم‌چنان که خود آقایان کروبی و موسوی می‌گویند، جلوتر رفت و جنبشی شد اعتراضی و وسیع که یکی از ویژگی‌هایش خلاقیت لحظه به لحظه‌ای هست که مردم در شعارهای خودشان آن را نشان می‌دهند. از جمله در شعارهایی که مسئله‌ی باطل‌ بودن ولایت را مطرح کرده است؛ در شعارهایی که مسأله‌ی استقلال، آزادی و جمهوری ایرانی را مطرح کرده است و غیره.

حالا این‌ها با این تلفیق گروگان‌گیری و تواب‌سازی می‌خواهند این جنبش را که بی‌سر است، باسر کنند. یعنی سرش را وصل کنند به قدرت‌های خارجی. این کاری است که همیشه و دائماً در مورد جنبش‌های مدنی کرده‌اند و حالا دارند این کار را ادامه می‌دهند.

جالب است که ما توجه کنیم که در کیفرخواست‌هایی که دادستانشان در این دادگاه‌ها مطرح می‌کند، این‌ها جنبش‌های مدنی را هم بر صندلی اتهام نشانده‌اند.

تمام آن کارهایی که روزنامه‌نگاران شجاعی مثل آقای زیدآبادی را هم امروز به حالتی رسانده که همسرشان در گفت و گویی که داشتند، از مسأله‌ی به هم خوردن تعادل روانی صحبت کرده‌اند و بقیه که امروز می‌شنویم که آقای ملکی را هم دستگیر کرده‌اند. به هر حال تمام این شیوه‌ها در خدمت این است که دوباره این ماجرا را سرکوب کنند؛ یک سری برای این جنبش قائل بشوند و سرکوبش کنند. بیشتر هدف این است.

با توجه به این مسائلی که عنوان کردید، حالا مردم چه خواهند کرد؟ یعنی در مقابل مردم چه خواهد بود؟

امروز اتفاقی که افتاده، این است که با فروریزی اساس طرح اسلامی کردن جامعه که از سال‌های ۹۰ شروع شد و در آن روند جنبش‌های مدنی، جنبش‌های دانشجویی، زنان، معلمان و کارگران هم شکل گرفتند و روز به روز شکاف بین قدرت‌مداران بیشتر شد.

در آن روند امروز به یک جنبش اعتراضی رسیده‌ایم که مردم دارند حرکت می‌کنند. در این حرکت کردن، مردم با تمام این مفاهیمی مثل گروگان‌گیری و تواب‌‌سازی به اشکال مختلف مقابله می‌کنند. مثلاً آهنگ‌ها، شعرهایی که به عنوان «اعتراف می‌کنم» نوشته شده است ، گفت و گوهایی که مردم می‌کنند، حرف‌هایی که در رادیوها به اسم «من اعتراف می‌کنم» ضبط می‌کنند. در حقیقت با این شیوه و شگرد با این جهاد توبه که حکومت به راه انداخته است، مقابله می‌کنند.

من فکر می‌کنم این اتفاقی بسیار مهم است. هم به لحاظ روان‌شناسی اجتماعی و هم به لحاظ وضعیت ایران، خیلی قابل تعمق است و امیدوارم که در نهایت به بالا زدن تمام این پرده‌های دروغ و تباهی منجر شود که این‌ها بر جامعه‌ی ما افکنده‌اند.


بشنويد