در چند دهۀ اخیر، دنیای موسوم به مسلمان، در پرتو پيشرفت تبليغات اسلامگرایان، در حالت تحریک شدید اصول جنسیت محور مرد سالار به سر میبرد؛ اصولی که شریعت تجویز میکند. به ديده اسلامگرایی، که آزادی جنسی را محور فرهنگ غرب قلمداد می کند، احقاق حقوق زنان و همجنسگرایان بدترین آفت «غربی شدن» و نابود کنندۀ هویت اسلامی است. خشونتهای جنسی در شب سال نو در آلمان، اتریش، سویس، فنلاند و… پدیدهای است آشنا ودر همان حال بیسابقه.
زخم خوردگی هولناک زنانی که هدف حملۀ گروهی مردان قرار گرفتند، از نوع تجربه های تلخ زنانی بود که در سال ٢٠١١ در میدان تحریر قاهره قربانی تعرض جنسی گروهی شدند. اين رويدادها، همچون بی شمار تجربههای روزمرۀ زنان در سراسر جهان، از آسيا تا آفريقا و اروپا و امريکا، نشان میدهد که چگونه نگاه جنسیتی خشونتآفرین است. جای شک نيست که واقعیت چندوجهی و گستردۀ خشونت های جنسيتی و جنسی بر زنان منحصر به کشورهای اسلامی نمیشود. اما وقایع شب سال نو در اروپا، ما را به فراتر رفتن از این مشاهده عمومی و درک آنچه که «بیسابقه» است فرامیخواند. در کلن، قربانیان و شاهدان خشونت ها اظهار میدارند که غالب تبهکاران خارجی بوده ومغربی تبار به نظر میرسيده اند. بنابر نخستین تحقیقات رسمی، دو سوم مظنونان بازداشت شده پناهجو و یا مهاجر غیرقانونی و از اهالی کشورهای موسوم به اسلامی اند (الجزایر، عراق، ایران، مراکش، سوریه)، اگرچه در میان آنان دو آلمانی، یک صرب و یک آمریکایی نیز دیده میشود.
بسیاری از خود میپرسند که چرا و چگونه ، افرادی که وضعیت اقامتشان هنوز ناروشن است و قاعدتاً باید جانب احتیاط را نگهدارند، این چنین مرتکب خشونت جنسی میشوند؟ چه درسر آنها می گذرد که به چنین تبهکاری دست می زنند؟
این تعرض ها، خواه سازمانیافته باشد يا خودجوش، خواه عاملان آن عضو شبکههای تبهکار باشند یا نه، بيش از هر چيز نشان میدهند که مرتکبان اين اعمال چه تصوير و تصوری از زن ها دارند، زنانی که آزادی رفت و آمد شبانه در کوچه و خیابان را همچون مردان حق خود میدانند. در میان مدارکی که از برخی بازداشتیها به دست آمده، جملاتی به عربی همراه با ترجمه انگليسی و آلمانی یافت شده، از آن نوع حرف ها که مردان تجاوزگر به هنگام آزار و اذیت زنان به کار میبرند. و این نشان میدهد که برخی از پیش به قصد تعرض به زنان به ميدان آمده اند؛ و نيز اينکه اينان زن آزاد را «هرزه» میدانند و بس.
عملکرد چنين ديدگاهی را، در رويکرد به تجاوز جنسی، در گذشتههایی نه چندان دور، حتا دردموکراسیها، از جمله در فرانسه، می شناسيم : کرم از خود درخت است. گناه تجاوز همیشه به گردن زن بوده ، که لباس و يا رفتار تحریکآمیز و نامعمول داشته، شبانه به تنهایی بیرون رفته و يا در مکانهای به اصطلاح ناموجه آمد و شد داشته است. اين ديدگاه که با وجود پیشرفت قوانین دمکراتيک و حقوق زنان هنوز جانسختی میکند، بازتاب جهان بينی مرد سالار است که محدودۀ فضای آزاد بودن زن را براساس نقشی که به او داده شده تعیین میکند: نقش همسر، مادر و کدبانوی خانه؛ و البته درهمان حال که مردان مشغول فتح جهان اند.
در چند دهۀ اخیر، دنیای موسوم به مسلمان، در پرتو پيشرفت تبليغات اسلامگرایان، در حالت تحریک شدید اصول جنسیت محور مرد سالار به سر میبرد؛ اصولی که شریعت تجویز میکند. به ديده اسلامگرایی، که آزادی جنسی را محور فرهنگ غرب قلمداد می کند، احقاق حقوق زنان و همجنسگرایان بدترین آفت «غربی شدن» و نابود کنندۀ هویت اسلامی است. همدوشی و همپایی زن و مرد و خودآیینی آنان نیز سرچشمۀ فساد جامعه و بینظمی شمرده میشود. در این نگاه، حجاب ضامن حيا وعفاف تلقی می شود؛ و در مقابل ، زنان بیحجاب بی حيا و فاقد عفاف تلقی میشوند. در اين باره اگر مثلا تصوير زنان شهری را در کشور مصر، در سال ١٩٦٠ با امروز مقایسه کنیم، به روشنی درمی يابيم اسلامگرایی چه پیشرفت بزرگی داشته است. مقايسه میان این دو وضعیت، که در کشورهایی چون تونس و ایران و… نیز دیده میشود، شگفتانگیز است.
در فرانسه نیز از سال ١٩٩٠ به این سو، پیشرفت حجاب در برخی محلات، بيش از آنکه نشانگر رويکرد مهاجران به فرهنگ کشورمبدا باشد، نشان دهندۀ گسترش پیچیده و خطرناک اصول اسلامگرایی است که پیروانش حجاب را حفظ عفت قلمداد می کنند. اينان بدن زن را محل گناه میدانند و آزادی جنسی را عامدانه با هرزهنگاری و روسپیگری یکی میکنند. در کنار اسلامگرایان، سایر جنبشهای مذهبی نومحافظهکار (متعلق به تمامی مذاهب) نیز در دامن زدن به این تبلیغات دست دارند. یکی از نتایج مستقيم این تبلیغات، ایجاد احساس گناه در زنان و محدود کردن آزادی آنها است.
شگفت آنکه، تأثیر این ذهنیت عقبمانده درسخنان شهردار کلن نیز دیده میشود، آنجا که به زنان توصیه میکند «فاصلۀ خود را به درازای بازو» با افراد ناشناس حفظ کنند تا از حملۀ احتمالی آنان در امان باشند. سخنان رئیس پلیس وین نیز دست کمی از خانم شهردار ندارد. او میگوید: «زنها نباید شبها به تنهایی به گردش و تفریح روند و باید از مکانهای حساس دوری کنند».
فشاراین وارونه سازی مسئوليت که احساس گناه و عذاب وجدان می آفريند، نه تنها بر دوش زنان سنگین است، بل برای مردان نیزبس زیانبار است، چرا که آنان را به حیوانی افسارگسیخته ماننده میکند. نگاه جنسیتی اما امری محتوم نیست. انسان محصول بیارادۀ نظامی که در آن بار آمده نیست، بلکه توانایی آن را دارد که خودآیین بیندیشد وعمل کند. این درمورد مهاجران و پناهندگان، و صدها هزارتنی که به آلمان میآیند نیزصادق است، و مهاجمان شب سال نو، قطعا نمایندۀ ميلونها مهاجر و پناهنده نيستند.
اما هشداری که این خشونتهای جنسی میدهد مهم است : همانند همه عرصه های عمل اجتماعی و فرهنگی، در حيطه ی مهاجرت و جايگيری اجتماعی مهاجران نيز بايد چشمها را بر ضرورت پيشگيری خشونتهای جنسی گشود. واقعيت وجودی خشونتهای جنسی، که زنان مهاجر را نیز، از جمله در خوابگاههای پناهندگی، هدف قرار میدهد، اغلب نادیده گرفته میشود. این واقعيت که عاملان این خشونتها خود قربانی خشونتهای نژادی هستند و یا از کمبودهای مالی یا عاطفی رنج میبرند، به هيچ رو نبايد توجيهی برای ناديده گرفتن تبهکاری جنسی آنها گردد .
به عکس، باز شناسی این خشونت ها نه تنها در عملکرد مؤثر علیه آنها و پيشگيريشان امری اساسی است، بلکه برای جلوگیری از تبلیغات نژادپرستانه که همواره از ناگفتهها و نقطه های تاريک تغذيه می کند و نيرو می گيرد ضرورت دارد. نبايد گفتار در اين حوزهها به راست افراطی واگذاشته شود.
این متن ترجمه مقالهای است که در روزنامه فرانسوی لوموند (۱۵ ژانویه) منتشر میشود.
شهلا شفیق