نوروز ۱۴۰۰/ سی سالگی ار.اف.ای

چه خبر از بهار؟ / شهلا شفيق

نرسيده به خانه من پاساژی هست، و کنارش درختی که شاخ و برگ‌های انبوه و سخاوتمندش حريم پرنده‌های سبکبالی‌ست که پنهان از نظرها، در آن خلوت دلخواسته، به وقت شور و شيدائی آواز می‌خوانند. در روزهای پايانی زمستان، حتی اگر سگرمه‌های آسمان درهم باشد، با نغمه‌های شاد رسيدن بهار را جار می‌زنند. يقين دارم اگر ايرانی مقيم پاريس باشيد و آمدن فروردين و نوروز هنوز برايتان پرمعنا مانده باشند عميقا سپاسگزار اين درخت خواهيد بود. به اين دليل ساده که در اين شهر زيبا بهار هيچ وقت سر وعده حاضر نمی‌شود.

اگر در آغاز فصل به پارک مونسو برويد تا در آن رنگ رنگ جادوئی که مونه در قرن نوزدهم بر پرده نقاشی آورده گردش کنيد و حظ ببريد حتما سرخورده خواهيد شد. بايد صبر کنيد تا بهار پاريس زيباترين پيراهن‌هايش را بر تن کند، روی و موی به دل ربائی بيارايد، کلاه خوشرنگش را برسر بگذارد و خرامان خرامان نزول اجلال فرمايد. از فرارسيدن نوروزهم تقريبا در هيچ کجای شهر خبری نيست. منظورم نشانه‌های واقعی و قابل لمس است وگرنه محال است پيام‌های مکرر فضای مجازی، که يکی از مکان‌های هميشگی زندگی من هم هست، بگذارند فراموش کنم که چند روز و چند ساعت و چند دقيقه به تحويل سال مانده. بيرون از اين فضا اما هيچ جنب‌وجوشی برای استقبال از سال نو به چشم نمی‌خورد. نه حال و هوای خانه‌تکانی، نه سنبل و نه تنگ‌های ماهی قرمز در مغازه‌ها.

با اين اوصاف حتما دريافته‌ايد چرا سپاسگزار اين درخت که در نزديکی خانه من منزل دارد هستم. از چند روز به عيد مانده هر بار که از کنارش رد می‌شوم با او صميمانه احوالپرسی می‌کنم. شايد باور نکنيد اما درخت مهربان از زبان پرنده‌ها به احوالپرسی من جواب می‌دهد. امروز وقتی به او خبر دادم که در ايران نه تنها سال بلکه قرن دارد عوض می‌شود و ما به قرن پانزدهم وارد می‌شويم به ناگاه هلهله‌ای از دلش برخاست. کسی چه می‌داند. شايد پرنده‌ها سينه به سينه شنيده باشند که قرن چهارده ميلادی در گهواره‌اش حافظ را پرورده و شعر او را به ايران هديه کرده تا حتی در تيره‌ترين روزگار جور و ظلم حاکمان فاسد و زاهدان ريائی، جانب عشق و آزادی را از کف ننهد.

از دل درخت آوازی چنان خوش طنين‌انداز بود که عجول‌ترين رهگذرها هم پا سست می‌کردند و لمحه‌ای به اين نغمه جادوئی گوش می‌سپردند. کسی چه می‌داند. شايد پرنده‌ها غزلی از غزل‌های حافظ را می‌خواندند.

RFI