« شهلا شفیق » جامعه شناس، می گوید معلوم است همه سلفیها جهادگرا نمیشوند، ولی نمی توان گفت که این تبلیغات سلفی، نوعی همدلی با ایده جهاد ایجاد نمی کند؛ در نتیجه از میان اینها می توانند کسانی جذب ایده جهاد هم بشوند.
حوادث خونین عملیات تروریستی پاریس، پس از فروکش نسبی احساسات رنجیده و برآشفته مردم، اینک دوران بازاندیشی را میگذراند؛ دورانی برای درک علل و انگیزههای این اقدامات وحشیانه و مقابله با پیامدهای آن.
این روزها همه انواع رسانهها هر کدام بفراخور گرایش ها و جهت گیریهای خود، بخش مهمی از محتوای تحلیلی خود را به انعکاس بحث ها درباره تروریسم اختصاص داده اند.
آشکار است که یکی از عرصههای پراهمیت این مباحث، بررسی جامعهشناسانه این پدیده، شناخت خاستگاه اجتماعی این شورشیان کینه ورز و جان برکف، و بویژه علل اجتماعی سقوط آشفتهسرانه آنها در این پرتگاه انسانستیزانه است.
در میان مقالات و مصاحبههای فراوانی که از زاویه جامعه شناختی موضوع فهم این پدیده و مبارزه با آن را مورد توجه قرار داده اند، کسانی از میان جامعهشناسان هشدار میدهند که مبادا با عدم شناخت درست این پدیده اجتماعی، در شناخت مصادیق آن دچار اشتباه شویم و در نتیجه، مقابله درست با آن نیز به کژراهه کشیده شود.
خوشبختانه در فرانسه، جامعهشناسان فراوانی در شناخت لایههای اجتماعی جوانان ناخشنود کشور و علل برآشفتگی آنان، مطالعات میدانی وسیعی انجام داده اند و بویژه در یکی دودهه گذشته، درباره جوانان نسل دوم و سوم مهاجران عرب تبار، پژوهشها و کتابهای متعددی انتشار یافته اند.
در واکنشهای متعدد جامعه شناسان فرانسوی نسبت به این حوادث تراژیک، از جمله می توان به دیدگاه « رافائل لیوژیه » فیلسوف و جامعه شناس معروف فرانسوی اشاره کرد که تأکید می کند که فرانسویها دو پدیده متفاوت را با یکدیگر اشتباه میگیرند: یکی « فوندامانتالیست »های نوین سلفی هستند که تکیه اصلی آنها بر مسائل اخلاقی متمرکز است؛ و گروه دوم را می توان یکه بزنهای اسلامی نامید؛ افرادی که عمدتاً از محیطهای خانوادگی در هم ریخته بیرون آمده اند، غالباً پرونده بزهکاری دارند و چون اکثر آنها مهاجران کشورهای عربی هستند، به غلط « مسلمان تبار » نامیده میشوند.
« فرهاد خسروخاور » پژوهشگر « مرکز تحلیل و اقدام جامعه شناسانه » در فرانسه، طی مصاحبهای با نشریه « لوبس »، بر این نکته تأکید میکند که بسیاری از این تروریستها حتی پس از رادیکال شدن و رفتن بسوی داعش در سوریه، تازه با اسلام داعشی آشنا می شوند و آنرا برای ایجاد مشروعیت خود بکار میگیرند.
در گفتگوئی با شهلا شفیق، جامعه شناس و پژوهشگر مقیم پاریس که خود مطالعات میدانی متعددی درباره مهاجران عربتبار فرانسه انجام داده است، وی عقیده دارد که یک چهره خاص و مشخص از کسانی که وارد این ایدئولوژی اسلامگرا می شوند و بعد به جهادگری میپردازند وجود ندارد؛ یعنی نمیشود گفت که برای مثال یک جوان فقیر بیشتر به تروریسم گرایش می یابد. البته مسلم است که فقر و تبعیض باعث جذابیت بیشتر این پدیده میشوند.
بعقیده شهلا شفیق، گرچه گرایش بسوی سلفیهای غیرسیاسی لزوماً رفتن به سمت جهادگرائی نیست، اما جوانانی که جذب سلفیها می شوند ایده جهاد می تواند برایشان جذاب باشد.
او می گوید یک مرزی وجود دارد که معلوم است همه سلفی ها جهادگرا نمی شوند. ولی نمی توان گفت که این تبلیغات سلفی نوعی همدلی با ایده جهاد ایجاد نمی کند. در نتیجه از میان اینها می توانند کسانی جذب ایده جهاد هم بشوند.
شهلا شفیق به « رافائل لیوژیه » انتقاد می کند که سیال بودن مرز بین این دو – سلفی گری و جهادگرائی – را نمی بیند.
شفیق در تأیید دیدگاه « خسروخاور » می پذیرد که جهادگرائی را نمی توان تنها به مشکلات اجتماعی تقلیل داد. نمی شود گفت هر کس دچار فقر و یا تبعیض است بسوی تروریسم می رود. بروایت او برای پیوستن به موج تروریسم باید کسانی از جامعه کنده شده باشند و بعد به اسلام یا هر مذهب و ایدئولوژی دیگری بپیوندند که به آنها ضرورت مبارزه با جامعه را بشکل تخریبی پیشنهاد کند.
شهلا شفیق در این گفتگو » میشل اونفری » فیلسوف صاحب نام فرانسوی را نیز بباد انتقاد میگیرد که قبلاً اسلام و اسلام گرائی را همسان تصور میکرد و اینک با یک تغییر موضع رادیکال ، گروه داعش را نماینده مردم مسلمان توصیف می کند.
به این گفتگو گوش کنید.